نژادپرستی در ایران معاصر
نوشته شده توسط : تورانلی

دکتر اصغرزاده دکترای خود را از دانشگاه تورنتو گرفته و هم اکنون نیز عضو هیات علمی در دپارتمان جامعه شناسی دانشگاه یورک تورنتو کانادا می باشند. حوزه های مطالعه ایشان شامل جهانی شدن، مطالعات ایران، فرهنگ و جامعه خاورمیانه، تئوری اجتماعی، جامعه شناسی آموزش، و نابرابری اجتماعی در کنار دیگر موارد می شود. کارهای ایشان در ژورنال های مختلفی چاپ شده است که برخی از آنها بدین قرار می باشند:

-Middle East Review of International Affairs,

 -Journal of Studies in International Education,

- Canadian and International Education,

- Language and Education,

-Journal of Educational Thought,

- Journal of Post-Colonial Education,

- Journal of African Studies,

 -Anthropology and Education Quarterly

آخرین اثر ایشان کتاب "ایران و چالش تنوع: نزادپرستی آریایی، بنیادگرایی اسلامی و مبارزات دموکراتی2 می باشد(این کتابی است که من توانستم آنرا مطالعه کنم و به شما نیز مطالعه آنرا پیشنهاد می کنم). ایشان همچنین یکی از دو نویسنده اثر "تحصیل و تفاوت در متن افریقای معاصر" و اثر" گسست های دیازپورایی: جهانی شدگی، مهاجرت و جلوه های هویت3" (در دو جلد) می باشند. خوشوقت بودم که توانستم لحظاتی با دکتر اصغرزاده سخن بگویم و می بایست اشاره کنم که ایشان را انسانی امیدبخش و یکی از درخشانترین افرادی یافتم که تاکنون ملاقات کرده ام. از آنجایی که ایشان هم اکنون در تورنتو تدریس می کنند نتوانستم مصاحبه ای ویدیوئی با ایشان داشته باشم اما می توانستم از طریق ایمیل با ایشان ارتباط برقرار کنم. چون این مصاحبه بسیار طولانی بود آنرا چند قسمت کردم و هم اکنون شما (دو) قسمت اول  از این مصاحبه را می خوانید:

 

سؤال: در ابتدا اگر مناسب ببینید ابتدا در مورد خودتان، تخصص، کار و رشته یتان برایمان بگوئید.

دکتر اصغرزاده: بصورت عام من خودم را فردی دانشگاهی می دانم که دارای هویت های متنوع است و موقعیت های اجتماعی و جغرافیایی گوناگونی را اشغال کرده است: شهروند جهانی، کانادایی، آذربایجانی، ایرانی، تورک و کانادایی-آذری.... بعنوان یک دانشجو در سالهای 1978-79 در انقلاب ایران مشارکت داشتم. این انقلاب نه تنها نظم سیاسی اجتماعی در کشور را دگرگون ساخت (بصورت مثبت یا منفی)، بلکه علاوه بر آن اساسا نحوه نگرش نسلی که من متعلق به آن بودم را در مورد تنوع و گوناگونی امور اجتماع، سیاست و فرهنگ متحول کرد. من شیفته این مسئله شدم که چگونه مردم می توانند نهادهای قدرتمند همچون سلطنت و حکومت را در یک جامعه به زیر بکشند. با شور و اشتیاق فراوان این علاقه خودم را تاکنون تعقیب کرده ام، و از سال 1980 بعد از اینکه به کانادا آمدم آنرا بیشتر بصورت آکادمیک پی گرفتم. من در رشته های علوم سیاسی، فلسفه و جامعه شناسی تحصیل کردم و هم اکنون جنبه های مختلفی از این موضوعات را در دانشگاه یورک و دانشگاه تورنتو تدریس می کنم.

 

سؤال: لطفا در مورد ماهیت نژادپرستی در ایران، تاریخ و کسانیکه آنرا هدف قرار داده اند توضیح دهید. آیا می توان نژادپرستی در ایران را یک نهاد نامید یا تنها یک جریان اجتماعی است؟ آیا نژادپرستی به عنوان وسیله برای استیلاء و کنترل مورد بهره برداری قرار می گیرد؟

اصغرزاده: بصورت خلاصه می توان گفت که اصل قضیه به شرقشناسی به نام سیر ویلیام جونز4 و مشاهداتی که وی در سال 1786 با ملاحظه خویشاوندی بین زبانهای اروپایی، سانسکریت و آنچه که او آنرا "پارسی کهن" نامید بر می گردد. جونز در سخنان مختصری در مورد جامعه آسیایی بنگال نگرش جدیدی در مورد مسئله نیای زبان مردمان اروپا و سرزمین اولیه آنها اراده نمود و جرقه بحث و مشاجره ای را زد که سرانجام در ایجاد زبانشناسی مقایسه ای و فعالیت های آریائیستی/ هندواروپایی به اوج خود رسید. این رویداد دروازه های سد را برای بسیاری از پژوهشگران، تاریخدانان و زبانشناسان اروپایی در جهت ایجاد ارتباطی بین اروپای سفید و شرق باستان گشود. بسیاری با بهره گیری از علائم و نشانه های زبانشناسی برخی از این پژوهشگران آسیای میانه، برخی از مناطق هند و ایران را به عنوان سرزمین اولیه نژاد سفید نوریدیک5 معرفی کردند که بعدها تحت عنوان مشهور "نژاد آریایی"6 بازسازی شد. صرفنظر از حس کنجکاوی روشنفکرانه، شرقشناسان درصدد بودند تا حد امکان بین "نژاد سفید" و نژاد سامی و سنن کتب مقدس فاصله ایجاد نمایند. این فعالیت ها در اروپا به نتیجه منطقی خود یعنی نازیسم انجامید. بعد از نازیسم، اروپائیان دیگر توسط اقدامات نژادپرستان فریفته نشدند، اما قطع نظر از این مسئله، فریب این نژاد موهوم در قالب های دیگری و در نقاط دیگر همانند ایران و هند، یعنی جایی که برخی از گروهها مجالی برای منتسب کردن خود به نژاد به اصطلاح آریایی و تعریف و هویت بخشی خود به عنوان آریایی می دیدند، ادامه یافت.

لازم است تاکید نمایم که ویلیام جونز و بسیاری از همعصران وی قصد نداشتند تا نژادپرستی، آنتی سامی گری یا فاشیزم را از طریق پژوهشهای خود برانگیزانند. آنها معتقد بودند که تنها درگیر مطالعات شرق و مردمان شرقی هستند. ماکس مولر7، پژوهشگر آلمانی نقش اصلی را در استخراج واژه آریا از متون سانسکریت و بازتعرف عمدی و نادرست و مجعول آن به عنوان مفهوم نژادی در مقام نام یک گروه نژادی داشت. وی در سال 1888 کاملا از عقیده قبلی خود بازگشت. این مسئله ای است که وی در  کتابی "بیوگرافی کلمات و خانه آریایی ها"8 از آن سخن گفته است:

" از نظر من قوم شناسانی که از نژاد، خون، چشمها و موهای آریایی سخن می گویند، به اندازه زبانشناسانی که از دیکشنری درازسران9، یا گرامر کوتاه سران10 سخن می گویند گناهکارند." (1888، ص.120)

اما، نخبگان ایرانی، پژوهشگران و حکومت حتی پس از برافتادن نازیسم و فاشیزم در اروپا  به این راحتی نمی خواستند از این تخیل "نژاد آریایی" دست بردارند. آنها با تکیه بر تعاریف اولیه ماکس مولر و دیگران و دستکاری در تعریف آریا بصورت یک مفهوم خالص نژادی، ساختن ادبیاتی کاملا جدید از "نژاد آریا" و اینکه چگونه ایرانیان راستین از این "نژاد برتر" گرفته شده اند، آنرا گسترش دادند. البته این ایدئولوژی نژادپرستانه، تبعات سختی برای جوامع غیر آریایی و غیر هندواروپایی ایران مانند ترکها و سامی ها (اعراب و یهودیان) در پی داشته است.

همچنان که شما می توانید تصور نمایید، نسخه ایرانی طبقه بندی نژادی کاملا متناقض بود؛ چراکه بر حسب رنگ پوست و فیزیولوژی، نژادهای ترک و سامی که غیر آریایی فرض می شدند به سفید پوستان هیتلری، چشم آبی ها و موبورهای آریایی بسیار شبیه تر از فارس های اصیل  بودند که هیتلر آنها را تحت "پوست خرمایی ها" طبقه بندی می کرد.  اما این ناهمخوانی ساده، آریائیست های پارسی را از گسترش ادعای های خود در مورد نژاد برتر آریایی بازنداشت. آنها همانند هیتلر زیاد بر روی "خون" و "پوست سفید" اصرار نورزیدند (چون نمی توانستند!)، اما آنها بیشترین تاکید را بر "زبان پارسی" و تاریخ داشتند؛ گو اینکه دیگر مردمان هیچ تاریخ و زبانی نداشته اند؟!. پس در بازسازی ایرانی از نژاد آریایی، تاکید بر "زبان" جای تاکید هیتلریان بر "خون" و "ژن" را گرفت.

در سال 1934، حکومت رضاشاه بطور رسمی نام کشور را از "ممالک محروصه ایران" تغییر داده و به صورت "سرزمین آریایی ها" تعریف نمود. به طور مشابه گروه قومی فارس به عنوان نماینده بسیار معتبر این نژاد آریایی انتخاب شد و زبان این گروه به عنوان زبان برتر و حاکم برگزیده شد که این به معنی ممنوعیت  زبان های غیر فارسی در مدارس و دستگاههای دولتی بود.  این مسئله بسیار مهم است که واژه "پرشیا" ساخته شرقشناسان بوده و هرگز توسط گروههای مختلف قومی برای اشاره به آنها یا سرزمینشان چه در قدیم و چه در دوران معاصر استفاده نمی شده است.

در ایران امروزی همانند تمام ادوار تاریخ این تنها گروه قومی پارس بودند که خود را پارس می نامیدند. علیرغم اینها محققان شرقشناس هنوز اصرار دارند تا تمام مناطق ایران را پرشیا بنامند که بطور آشکاری یک خشونت معرفتی در مورد اقوام غیرفارس محسوب می شود. به هر نحوی، این مفهوم ثابت از هویت آریایی/پارسی بر ایران تحمیل گردید بدون اینکه تفاوت ها، دینامیزم و رشد و تحول اجتماعی مد نظر قرار گیرد. این فرایند همچنان ادامه دارد و جوامع غیر فارس هیچ گزینه بجز تطابق دادن خود با هویت "برتر آریایی" از طریق ترک میراث و گذشته باصطلاح "وحشی و بربرانه" خود ندارند. این نژادپرستی بزور وارد سیستم آموزشی، مئدیا، ادبیات رسمی و غیر رسمی که در زبان فارسی تولید می شد گردید. در ایران امروزی آریایی گری و آریایی سازی هسته اصلی نژادپرستی ایرانی را تشکیل می دهد.  لازم است به این نکته اشاره کنیم که از سال 1979، خمینیزم و بنیادگرایی شیعی نیز به آن افزوده شد.

 

سؤال: بغیر از حکومت، در جامعه ایرانی چه نوعی از نژادپرستی وجود دارد؟ آیا شما می توانید شواهد آکادمیک و روایی ارائه دهید؟

اصغرزاده: اساسا تمام انواع نژادپرستی از سیستماتیک، فردی، فرهنگی، زبانی، داخلی، علمی و آکادمیک در جامعه ایرانی وجود دارد. برای مثال اخیر سروصدای زیادی بر سر یک آزمایش DNA به اصطلاح عجیب برپا شد که توسط یک بیولوژیست ایرانی در دانشگاههای انگلیس انجام گرفت و ظاهرا مدعی بود که "باموفقیت اثبات نموده است" آذربایجانی-تورک ها از لحاظ ژنتیکی رابطه ای با تورکان آناتولی ندارند اما از این جنبه همان ویژگی های پارسهای آریایی را دارا هستند! آنها در دو سال اخیر بسیار در این مورد سخن راندند و ما نیز مشتاقانه منتظر بودیم تا ببینیم نتایج این "آزمایش راهگشا" در کدام ژورنال معتبر بین المللی منتشر خواهد گردید! من قبل از هر چیز علاقمند بودم تا در مورد روش و متدولوژی، ابعاد جامعه مورد بررسی، نوع واژه شناسی و تعاریف آنها (برای مثال، نژاد، نژادپرستی و...) که توسط این دانشمند درخشان و بااستعداد  مورد بهره برداری قرار گرفته است بدانم. همانگونه که شما نیز می توانید حدس بزنید، گروه مسلط در ایران با هدف انکار حقوق بیش از 20 میلیون تورک آذربایجانی همچون حق آموزش به زبان مادری سازنده این گفتمان های اغراق آمیز است.

 

سؤال: بسیاری بر این عقیده اند که اگر رهبر عالی ایران، آیت الله علی خامنه ای، بر طبق برخی گزارش ها آذری باشد، چگونه هنوز نژادپرستی در ایران وجود دارد؟ این می تواند در مورد میرحسین موسوی، رهبر غیر رسمی جنبش اوپوزیسیون امروزی که آذری است مصداق داشته باشد. شما این را چگونه توضیح می دهید؟

اصغرزاده: پدر رهبر عالی ایران آیت الله علی خامنه ای یک آذربایجانی از شهر خامنه است، اما مادر وی فارس و خودش متولد شهر فارس نشین مشهد است. چند هفته پیش در روز مادر در ایران، و در دیدار با گروهی از کودکان و بزرگسالان وی در مورد کودکی، نوجوانی و والدینش سخن گفت و مادرش را یک فارس و حافظ شناس معرفی نمود.  از اینرو زبان مادری وی فارسی است و او تنها تعدادی کلمه تورکی از پدر خود یاد دارد که گاها از آن برای فریب در دیدار از شهرهای آذربایجان و یا در دیدار آذربایجانیان با وی استفاده می نماید. جالب اینجاست که رهبر جنبش اوپوزیسیون کنونی، میر حسین موسوی نیز یک آذری-تورک بوده و در شهر خامنه متولد شده و در سن 12 سالگی به پایتخت ایران یعنی تهران مهاجرت کرده است. با این وجود این اشتباه خواهد بود که تصور نماییم در پس زمینه سیاسی ایران، اصل و نسب قومی نقش مختل کننده هویت ایرانی را بازی می کند که بر پایه گروه قومی پارس مدلیزه شده است.

افرادی همانند خامنه ای و موسوی آذربایجانیان آسیمیله و استحاله شده هستند که در زبان بومی آذربایجان با آنها "مانتقورت" گفته می شود و به معنی افرادی است که ریشه های خود را رها کرده و هویت مسلط را با محرومیت از هویت قبلی خود پذیرفته اند. به گونه ای دیگر مانقورت کسی است که هویت شخص دیگر را درونی می کند و در عین حال در برابر هویت جامعه قبلی خود که اصالتا به آن تعلق دارد، ستیزه می کند. به همین ترتیب اشتباه خواهد بود که تصور کنیم به قدرت رسیدن موسوی پیشرفتی در وضعیت جامعه آذربایجانی بوجود خواهد آورد، درست همانگونه که این نقش را خامنه ای رهبر عالی ایران نیز انجام نداد. در واقع، گروه مسلط فارس مثالهایی از افرادی همچون خامنه ای و موسوی ارائه می دهند تا تبعیض قومی/نژادی را با استخدام این چهره های استحاله شده برای فریب انکار نمایند و استیلای خود بر جامعه غیر فارس زبان را زیر ماسک پنهان سازند.

برعکس، نخبگان آسیمیله شده جامعه غیر فارس از صمیم قلب از گروه مسلط و سیاست های نژادپرستانه/توسعه طلبانه آن در درجه بندی افراد جامعه حمایت می کنند. این مانقورت ها شامل نمایندگان مجلس، سران دستگاههای اجرایی دولتی در استانها، شهرداران، دولتمردان، روسای دانشگاهها، مسئولین آموزشی بومی، سران مراکز پلیس و یگانهای نظامی، و ... می شوند. مانقورت ها در مقام نمایندگی حقوق جامعه محلی، نه تنها کاملا از سرکوب حقوق انسانی/قومی/زبانی افراد جامعه خود حمایت می کنند بلکه آنها در تلاش برای نشان دادن وفاداری به حکومت که قدرت و منافع آنها را تضمین می کند حتی فراتر از سیاست های سرکوبگرانه دولت مرکزی نیز می روند.این فرایند در انتخابات اخیر ایران نیز دیده شده؛ به گونه ای که انتخاب از بین کاندیدای فارس زبان یعنی محمود احمدی نژاد و کاندیدای آذربایجانی یعنی میر حسین موسوی برای مردم آذربایجان همانند انتخاب بین Scylla و  Charybdis بود.

 

سؤال: آیا نژادپرستی بین ایرانیان خارج کشور وجود دارد؟

اصغرزاده: بله وجود دارد و درجه آن به جامعه پذیری، سن و ... آنها بستگی دارد. معمولادر بین نسل جوانتر که در محیط چند نژادی رشدیافته اند شایع نیست. اما در بین آنهایی که با بار و بندیل زبانی و فرهنگی از ایران آمده اند بسیار شایع است. در بین این گروه _که بسیاری از آنها در مقاطع عالی تحصیل کرده اند-  شاهد تکیه و بازگشت بسیار به نژاد آریایی، خون آریایی، تمدن برتر، زبان برتر، و مسائلی از این قبیل هستیم. آنتی سامیتیزم، آنتی عربیسم و آنتی تورکیسم در بین آنها بسیار رایج است.

به طور ویژه در سالهای اخیر ما شاهد ظهور اوباش و جانیان روشنفکر در دیازپورای ایرانی هستیم که به ولگردی می پردازند و بصورت خشونت باری به آذربایجانیهای ایران و ترک زبانان یعنی جمعیتی که بیش از 20 میلیون عضو دارند حمله می کنند.  افرادی که از حقوق این جمعیت دفاع نمایند، حتی محققینی که مطالعات کاملا علمی در باب وضعیت این جمعیت در ایران انجام می دهند و حتی اعضای این جامعه که هویت خود را تورک-آذربایجانی معرفی نمایند توسط این اوباش نژادپرست مورد حمله قرار می گیرند و به آنها القاب و برچسب های مجعولی همانند "پانترکیست" و غیره زده می شود. من در کتابم با عنوان "ایران و چالش گوناگونی"  مقداری در مورد ادبیاتی که توسط دیازپورا تولید شده است نمونه داده ام.

 

سؤال: پس اجازه دهید به کتاب شما بازگردیم: کتابتان چه زمانی و در چه موضوعی منتشر گردید؟ می توانید اصل مطلبی که به آن پرداخته اید را برایمان تشریح نمایید؟

اصغرزاده: کتاب من با عنوان "ایران و چالش گوناگونی: نژادپرستی آریایی، بنیادگرائی اسلامی، و کشمکش دموکراتیک"11 توسط انتشارات Palgrave Macmillan در تابستان 2007 منتشر گردید.  اساسا، کتاب سعی دارد چندین سوال اساسی را پاسخ گوید، نظیر: چگونه نظم نژادپرستانه در ایران معاصر تولیدشده، حفظ و تداوم یافت؟ چگونه غیریت سازی، جعل و نژادپرستی در فعالیت های ادبی، تاریخ، مذهب، و دیگر ابزار نوشتاری و فکری اتفاق افتاد؟ نتیجه نژادپرستی آریایی برای اقوام غیرفارس ایران چه بوده است؟ چگونه قربانیان این نژادپرستی در مقابل این ستم و تعدی قومی-نژادی به مقاومت می پردازند؟ روشنفکران، پژوهشگران، فعالین اجتماعی، و سیستم آموزشی چه نقشی می توانند در برچیدن نژادپرستی از جامعه ایران داشته باشند؟

پس کتاب در صدد است تا وجود نژادپرستی و نتایج زیادنبار آن بر جامعه، سیاست، اقتصاد و توسعه آموزشی ایران را اثبات نماید. این کتاب نقش اروپائیان و در کل غربیان را در ایجاد و گسترش این نژادپرستی مدرن ارزیابی می نماید. همچنین در پی کشف مکانیزمها، روش ها، و  موقعیت هایی همانند تقویت زبانهای به حاشیه رانده شده، فراهم آوردن زمینه برای بیان تاریخ بومی، اصلاح سیستم آموزشی، و غیره است که نژادپرستی می تواند از طریق آنها از ایران حذف گردد. در این راه ایده های مسلط اروپا مرکز مانند ملت، ملت گرایی، دولت-ملت گرایی و آریایی گری را در یک پس زمینه ایرانی مورد بازاندیشی انتقادی قرار می دهد. این اثر به نقش اعضای برجسته جامعه فارسی زبان و استعدادهای آنها در مقام نویسنده، شاعر، و روشنفکر در آفرینش، بازتولید و حفظ روابط نابرابر قومی، فرهنگی و زبانی در کشور می پردازد. در عین حال، این کتاب فضایی را برای جوامع به حاشیه رانده شده در ایران فراهم می آورد تا  شرایط خود را با صدای خود و در زبان خود و بوسیله ادبیات مخصوص خود بیان نمایند. این عمل مسئله شهروندی بنا شده بر برابری فرهنگی، زبانی، و حقوق بشری هر شهروند و هر مجموعه و هر جامعه را بازتعریف و روشن می نماید. این بازگویی، اندیشه مسلط شهروندی  را که مالکیت کشور را به گروهی خاص با پایگاه آریایی تفویض می نماید به چالش می کشد.

 

سؤال: برخی از عکس العملهایی که شما در قبال کارتان و کتابتان دریافت کردید چه بوده است؟ آیا شما مستقیما نژادپرستی را تجربه کرده اید؟

اصغرزاده: افشای نژادپرستی آریایی در ایران، سخن گفتن از حقوق قومی، زبانی و فرهنگی برای جوامع غیرفارس زبان به مانند موضوعات تابو در بین ایرانیان می باشد؛ صرفنظر از اینکه آنها در داخل ایران باشند یا جزو دیازپورای ایرانی در خارج کشور باشند، یا جزئی از رژیم اسلامی کنونی باشند یا عضو اوپوزیسیون رژیم باشند. گفتن حقیقت به قدرت یک جسارت است و وقتی شما چنین کاری می کنید قدرت عکس العمل نشان می دهد. این عکس العمل شکل های زیادی به خود می گیرد: از ممانعت از چاپ آثارتان در ژورنال های دانشگاهی مرتبط با ایران و خاورمیانه گرفته تا حمله به شما در کنفرانس ها و سمینارها و تهدید به بیرون کردن از کار و غیره.

       اخیرا یک نشریه مترقی کانادایی فارسی زبان با نام شهروند مصاحبه ای در مورد وقایع بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران انجام داده بود. من در پاسخ به یکی از سوالات آن، رژیم سیاسی کنونی ایران را با نظام آپارتاید حاکم بر آفریقای جنوبی مقایسه کردم و پیشنهاد کردم که برای شکستن رژیم فاشیست کنونی در ایران می بایست نکات بسیاری از تنش در آفریقا و همچنین جنبش حقوق مدنی در آنجا بیاموزیم. کمی بعد از انتشار این مصاحبه من ایمئیل های تهدیدآمیزی از سوی یک فرد "دانشگاهی" دریافت کردم که از من در مورد اینکه "چگونه جرائت کرده ام تا نژاد آریایی را با نژاد آفریقایی مقایسه کنم"  سوال کرده بود! در این ایمئیل چنین استدلال شده بود که اگر قطره ای خون آریایی در وجود من بود "ملت آریایی ایران" را از طریق پیشنهاد آموختن از "آفریقاییان سیاه" خوار نمی کردم!

این ایمئیل از سوی گروهی آمده بود که بیش از 300 صفحه تک نگاری در رد "کتاب اشتباه" من منتشر کرده بود. این تک نویسی که در یک سایت مشهور نژادپرست منتشر شده بود با یک کتیبه به زبان فارسی شروع می شد و من را در هیات یک "اهریمن مغول" با صورت دراکولا و چنگالهای دراز که " همواره خون از آنها می چکید" تصویر کرده بود... به نظرم شما خود به روشنی می توانید ادامه این نقد افشاگرانه درخشان را حدس بزنید. به این بسنده می کنم که تنها ارتباط بین اثر من و این "بررسی" اسم بنده بود که نویسندگان نامعلوم آن اینجا و آنجا آنرا یادآوری کرده بودند. دیگر محققین همانند دکتر رضا براهنی، دکتر براندا شافر، دکتر ضیاء صدرالاشرافی و مدافع جسور حقوق آذربایجانیان خانم فاخته زمانی مرتبا قربانی این گروهها بوده اند.

این گروه حتی ائدیتور سایت  Ethnologue که اختصاص به زبانهای جهان داشت را تحت فشار قرار دادند تا تعداد جمعیت آذربایجانی ایران را از 23.5 میلیون نفر به 11 میلیون نفر کاهش دهد علیرغم  اینکه بسیاری از محققین و فعالین حقوق بشر از جامعه آذربایجانیان برای شناختن این گروه تذکر دادند.  در یک نامه سرگشاده به سردبیر این سایت از زیاده طلبی و تجاوزکاری برخی از ایرانیان ناسیونالیست افراطی خارج شکایت شده و ابراز امیدواری شده است که "سردبیران و محققین این سایت در مقابل تهدیدهای این گروه افراطی تسلیم نشده و اجازه ندهند اعتبار علمی سایت بخاطر انگیزه های ایدئولوژیک مبالغه آمیز زیر سوال رود." علیرغم این، در آخرین اقدام سایت  Ethnologue.com  در پیش بینی جمعیت ایران جمعیت تورک-آذربایجان یک کاهش بسیار بزرگ 12 میلیونی را نشان داد!؟

 

سؤال: از نظر شما راه حل چیست؟ آیا شما برای ساختار حکومت سیاستی توصیه می کنید؟

اصغرزاده: به نظرم من ما می بایست این نژادپرستی را افشاء کنیم و جامعه جهانی را در مورد آن آگاه سازیم. شبیه آنچه که شما و آداپ (ADAPP) انجام می دهید. این اولین قدم اساسی است. در جریان انتخابات اخیر مسئولین حکومتی موکدا آشکار ساختند که در جمهوری اسلامی ایران "مسائل مربوط به اقلیت های قومی یک موضوع امنیت ملی محسوب می شوند" از اینرو حتی مجلس خود رژیم ایران نمی تواند هیچ اظهار نظری در این مورد داشته باشد. این بدان معنی است که در ایران امورات مربوط به اقلیت های قومی در محدودی نهادهای امنیتی رژیم قرار می گیرند. آنها نه تنها مسائل حقوق بشری محسوب نمی گردند بلکه حتی مسائل معمولی اجتماعی یا سیاسی نیز شمرده  نمی شوند. بنابراین ما نمی توانیم در دورنما انتظار زیادی از جمهوری اسلامی داشته باشیم.

 

سؤال: ایران بدون نژادپرستی شبیه چه چیزی است؟

اصغرزاده: ما باید به خاطر داشته باشیم که نقشی که "خون" در نازیسم آلمانی داشت "زبان" در نژادپرستی ایرانی دارد. از اینرو شما را با این اندیشه تنها می گذارم که: وقتی میلیونها کودک متعلق به جامعه آذربایجانی، کورد، بلوچ، تورکمن، عرب، لر، بختیاری، گیلانی و ... مدارسی در زبان های مادری خود داشته باشند، این نشانه ای قابل اعتنا برای ایرانی عاری از نژادپرستی است.

 

سؤال: با تشکر بسیار از شما دکتر اصغرزاده کلمات شما روشنگر و امیدبخش بود.

برگرفته از سایت : http://diranish.org /

مصاحبه کننده: فرزین از سایت www.advocacynet.org

مترجم: ائلیاز گونئیلی




:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: